همگان در روز قیامت
به نظر شما خوششانسترین شخص در انجیل کیست؟ پطرس، که عیسی او را صخره خواند و گفت کلیسای خود را بر او بنا خواهد کرد؟ یوحنا، شاگرد محبوب که سر بر شانۀ خداوند مینهاد؟ یا شاید ایلعازر که با اینکه مرده بود، بهخاطر دوستی خواهرانش با عیسی از کام مرگ جهید و عمری دوباره یافت؟ هیچ کدام! بهنظر بنده، خوششانسترین فرد در انجیل، دزد بالای صلیب بود. این دزد یک عمر جنایت کرده بود، اموال مردم را دزدیده بود، دار و ندارشان را غارت کرده بود، خیلیها را مفلوک و بیچیز رها کرده بود، و حال که عاقبت به چنگ عدالت گرفتار آمده بود، درست چند لحظه قبل از مرگ و در حالی که میبایست تا لحظاتی دیگر برای همیشه در میان شعلههای آتش جهنم میسوخت، از قضا از کنار عیسی سر در آورد و از او خواهش کرد به پادشاهیاش که رسید یادی هم از او بکند، و عیسی نیز در کمال بزرگواری به او اطمینان داد که همان شب با وی در فردوس خواهد بود! این جناب دزد از همه دیرتر آمده بود و از همه هم زودتر به آسمان راه یافت. این را واقعاً میگویند خوششانسی!
ماجرای دزد روی صلیب سالیان دراز برای من هم مایۀ امید و خرسندی بود و هم اسباب دلخوری. مایۀ خرسندی از آن جهت که هر وقت از خودم ناامید میشوم، به خودم دلداری میدهم که اگر برای آن دزد امیدی باقی بود، برای من هم امیدی هست. اما دلخور از این جهت که برخی از برجستهترین خادمین مسیحی پس از آن همه دوندگی و خدمت، و پس از آن همه بها دادن بهخاطر نام مسیح، عاقبت به همان جایی خواهند رفت که آن دزد نیز آنجاست!
بچه که بودم، زندگی خیلی سادهای داشتیم. یک خانه کلنگی داشتیم در شهرستان بابل که بهعلت پایین بودن سطح زمین، هر بار که باران میآمد آب تمام زیرزمین خانه را برمیداشت و میبایست برای خروج از منزل پاچههایمان را بالا میزدیم و از میان آبها رد میشدیم. پدرم که در آن زمان از استادی دانشگاه بابل استعفا داده بود تا در پروژه ترجمه کتابمقدس تفسیری همکاری کند، به ما یادآوری میکرد که این بخشی از بهایی است که باید بهخاطر اطاعت از صدای خداوند بپردازیم، و اینکه اجرمان در آسمان عظیم خواهد بود. یادم میآید روزهای جمعه سوار مینیبوس میشدیم و برای عبادت به شهر ساری میرفتیم. ساختمان کلیسا در واقع متعلق به خانم میانسالی بود بهنام “خانم منصوری” که خودش در یک ساختمان ویلایی کمی آنطرفتر سکونت داشت، و اجازه داده بود از این ساختمان بهعنوان کلیسا استفاده کنیم. ما هیچ وقت ایشان را ندیده بودیم، اما شنیده بودیم که مسیحی است. یک روز بعد از جلسه باخبر شدیم که خانم منصوری کسالت دارد، و از پدرم خواستند به منزل ایشان رفته، برایشان دعا کند. پس بهطرف منزل ایشان بهراه افتادیم. وقتی رسیدیم، دیدم عجب استخری! عجب مبلمانی! چه دَم و تشکیلاتی! آن موقع شاید ده، دوازده سالم بود. پیش خودم گفتم نمیشود ما هم مثل خانم منصوری مسیحی باشیم؟ او هم مثل ما به مسیح ایمان دارد. اسم او هم مثل ما در دفتر حیات نوشته شده است. چرا بابای ما اینقدر موضوع را به خودش و به ما سخت میگیرد؟ بلاخره که همه ما یک جا میرویم. مگر نه اینکه نجات همه ما محض ایمان است و بس؟
این مبحثی است که به احتمال زیاد تابهحال بارها به ذهن خیلی از مسیحیان خطور کرده است. بهراستی آیا کسانی که مثل آن دزد بالای صلیب بهاصطلاح ناپلئونی سر از آسمان درمیآورند، ابدیت را به همان صورتی سپری خواهند کرد که مبشری که یک عمر در جنگلهای دورافتاده آفریقا در بین قبایل آدمخوار به بشارت انجیل پرداخته و در این راه از جان خود گذشته است؟ آیا همگان در ملکوت یکسان خواهند بود؟
ببینیم کتابمقدس در این باره چه میگوید. یکی از قسمتهای بسیار روشنگر در این خصوص، مکاشفه ۲۰:۱۲-۱۵ است:
«و مردگان را دیدم، چه خُرد و چه بزرگ، که در برابر تخت ایستاده بودند. و دفترها گشوده شد. دفتری دیگر نیز گشوده شد که دفتر حیات است. مردگان بر حسب اعمالشان، مطابق با آنچه که در آن دفترها نوشته شده بود، داوری شدند. دریا مردگانی را که در خود داشت، پس داد؛ مرگ و جهانِ مردگان نیز مردگان خود را پس دادند، و هر کس بر حسب اعمالی که انجام داده بود، داوری شد… و هر که نامش در دفتر حیات نوشته نشده بود، به دریاچۀ آتش افکنده شد.»
همانطور که ملاحظه میکنید، در آیات معروفِ بالا صحبت از دو نوع دفتر است. یکی “دفتر حیات” که همۀ کسانی که به مسیح ایمان دارند و با خون او شسته شدهاند، اسامیشان در آن مرقوم است و باعث خواهد شد ابدیت را در حضور خداوند سپری کنند. اما در اینجا صحبت از “دفترها”یی نیز هست که شاید تابهحال کمتر متوجه آن شدهایم. این “دفترها” حاوی اعمال تمام کسانی است که در روز عظیم داوری در صف ایستادهاند و منتظرند بر اساس آن اعمال در موردشان داوری شود. ممکن است بپرسید مگر نه این است که برای کسانی که به مسیح ایمان دارند داوریای در کار نخواهد بود، و تمام اعمال نیک ما در نظر خدا مثل یک کهنه کثیف بیارزش است؟ درست است. نتیجۀ این داوری اخیر، یعنی داوری بر اساس “دفترها”، تعیین نمیکند که فرد ابدیت را در کجا سپری خواهد کرد. مقصد ابدی فرد بسته به این است که نامش در “دفتر حیات” ذکر شده یا خیر. نجات ما و آنچه باعث میشود «هلاک نگردیم بلکه حیات جاودان بیابیم» (یوحنا ۳:۱۶)، در گرو ایمان داشتن به کار نجاتبخش مسیح بر صلیب است. بهواسطۀ این ایمان است که اسامیمان در دفتر حیات نوشته میشود و این ایمان است که تعیین میکند ابدیت را در کجا بسر خواهیم برد. طبیعی است که خارج از این ایمان، حتی بهترین اعمال ما نیز بهراستی در نظر خدا جز کهنهای کثیف نخواهد بود. اما از آنجا که ایمان بدون عمل مرده است، عدالت و انصاف خدا حکم میکند که “دفترها”یی نیز وجود داشته باشد که در آن تک تک اعمال ما، چه خوب و چه بد، بهدقت به ثبت برسد و بر اساس آن مورد بازخواست قرار گیریم. بنابراین وقتی ایمانداران داوری میشوند موضوع این نیست که آیا میتوانند وارد ملکوت شوند یا خیر، زیرا اسامی آنان پیشاپیش در دفتر حیات ثبت شده است و وارد حضور خدا خواهند شد. اینکه داوری ایمانداران بر اساس اعمالشان در “دفترها” دقیقاً تعیینکننده چیست بهدرستی از آیات بالا مشخص نیست، اما این نکته کاملاً روشن است که در روز داوری “دفترهایی” مقابل جمیع ابناء بشر- اعم از ایماندار و بیایمان- گشوده خواهد شد که حاوی اعمال آنهاست، و هر کس بر حسب کارهایی که کرده حکم خواهد یافت.
این نکته نشان میدهد که اعمال ما در این دنیا در سرنوشت ابدی ما بیتأثیر نیست، زیرا در غیر اینصورت چه لزومی میداشت که خدا به خود زحمت داده، آنها را در “دفترها” مکتوب سازد؟
همین موضوع را در کتاب ملاکی نیز میبینیم. ملاکی نبی در روزگاری زندگی میکرد که شریران روز به روز کامیابتر میشدند و عادلان روز به روز مفلوکتر، و بنابراین رفتهرفته به این فکر افتاده بود که نکند زندگی خداپسندانهاش بیهوده است. اما خدا به او نشان داد که به هیچ وجه چنین نیست: «آنگاه ترسندگان خداوند با یکدیگر مکالمه کردند و خداوند گوش گرفته، ایشان را استماع نمود و کتاب یادگاری به جهت ترسندگان خداوند و به جهت آنان که اسم او را عزیز داشتند مکتوب شد. و یهوه صبایوت میگوید که ایشان در آن روزی که من تعیین نمودهام ملک خاص من خواهند بود و برایشان ترحم خواهم نمود…و شما برگشته در میان عادلان و شریران و در میان کسانی که خدا را خدمت مینمایند و کسانی که او را خدمت نمینمایند، تشخیص خواهید نمود» (ملاکی ۳:۱۶-۱۸). خدا از اعمال کسانی که به او وفادار مانده بودند و آنها که نسبت به او بیوفا شده بودند فهرستی تهیه کرد، که خود نشان میدهد این اعمال برای خدا مهم است و در سرنوشت ابدی افراد تأثیر دارد.
همین نکته را در مورد پولس نیز میبینیم. او سخت در تلاش بود تا با خدمات خود خدا را خوشنود سازد «زیرا همۀ ما باید در برابر مسند داوری مسیح حاضر شویم، تا هر کس بنا بر اعمال خوب یا بدی که در ایام سکونت در بدن خود کرده است، سزا یابد» (دوم قرنتیان ۵:۹ و ۱۰).
یکی از بهترین تشبیهاتی که پولس در مورد اهمیت اعمال ایمانداران بر روی زمین بکار میبرد، در اول قرنتیان ۳:۱۱-۱۵ یافت میشود: «زیرا هیچکس نمیتواند جز آن پی که نهاده شده است، پی دیگری بگذارد، و آن پیْ همانا خود عیسی مسیح است. اگر کسی بر این پی ساختمانی از طلا یا نقره یا سنگهای گرانبها یا چوب یا علف یا کاه بسازد،آشکار خواهد شد که چه کرده است، چرا که آن “روز” همه چیز را ظاهر خواهد ساخت. زیرا آتش نتیجۀ کار را آشکار کرده، کیفیت کار هر کس را خواهد آزمود. اگر آنچه بنا کرده است باقی بماند، پاداش خود را خواهد یافت. امّا اگر بسوزد، زیان خواهد دید؛ و هر چند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان بهدر برده باشد.»
پولس در این قسمت آنچه را که در پیشتگاه تخت داوری مسیح رخ خواهد داد شرح میدهد. زندگی هر فرد مسیحی بر اساس کمکی که به پیشبرد ملکوت خدا کرده مورد ارزیابی قرار میگیرد - ملکوتی که مسیح بنیاد آن است. مسیحیان در آیات فوق به دو دسته تقسیم میشوند: دستۀ اول کسانی هستند که زندگی خود را وقف پیشبرد ملکوت خدا کردهاند. اعمال این گونه افراد به “طلا، نقره و سنگهای گرانبها” تشبیه شده است. کیفیت اعمال این گروه بهگونهای است که از کورۀ کاوشگرِ خداوند سالم بیرون میآید. این گروه از مسیحیان بهخاطر وفاداریشان پاداش میگیرند.
اما دسته دوم مسیحیانی هستند که در این دنیا تماماً برای خود زیستهاند و هرگز برای ملکوت وقت نداشتهاند. تک تک اعمال این گونه مسیحیان به بوتۀ آزمایش گذاشته میشود. اما از آنجا که اعمالشان از “چوب، علف و کاه” است و برای ابدیت آنها هیچ ارزشی ندارد، جملگی سوخته میشود. این دسته از مسیحیان در پیشگاه تخت داوری خدا با این واقعیت تلخ مواجه میشوند که آنچه در این زندگی کردهاند برای خدا هیچ ارزشی نداشته است. آنان زندگی خود را صرف امور بیهوده کردهاند و موفقیت دنیویشان در گرو اموری فانی و زودگذر بوده است. پولس میگوید که این دسته از ایمانداران زیان کردهاند، زیرا گرچه خودشان (به شیوۀ ناپلئونی!) نجات خواهند یافت و به دریاچۀ آتش افکنده نخواهند شد، اما روشن است که صحنه داوری را شادمان ترک نخواهند کرد.
البته وفاداری یا بیوفایی فرد ایماندار در این دنیا صرفاً به لحظهای شادمانی یا سرافکندگی در پیشتگاه تخت داوری مسیح ختم نمیشود، بلکه عواقبی جاودان در پی دارد.
یکی از گویاترین مثلهای مسیح در این مورد، حکایت قنطارها در متی ۲۵:۱۴-۳۰ است. در این مثل که عیسی آن را در چارچوبِ مبحث زمانهای آخر، آماده بودن برای بازگشت او، و روز داوری بیان میکند (متی ۲۴ و ۲۵)، اربابی پیش از رفتن به سفر به هر یک از سه غلام خود بر حسب استعداد و تواناییهایشان مبلغی خاص میسپارد تا در غیاب او تجارت کنند. دو غلام اول امانتدار بودند و ثمرۀ نیکو آوردند. اما غلام سوم قنطار ارباب را زیر زمین پنهان کرد و دست خالی نزد او رفت.
ببینیم واکنش ارباب چیست: از آن غلام بیمنفعت همان یک قنطار نیز گرفته شد و در عوض به آن غلامی که ده قنطار داشت سپرده شد.
عیسی در واقع وضعیت کسی را که با چوب و علف و کاه در پیشتگاه تخت داوری حاضر میشود توصیف میکند. در پایان داوری، حتی همان چوب و کاه نیز از وی گرفته خواهد شد. برعکس، کسانی که در این دنیا ثابت کنند قادر و مایلند آنچه را که خدا به آنان سپرده به نحو شایسته بهکار ببرند، در ملکوت آینده امانتی بس بزرگتر به آنان سپرده خواهد شد. دو غلام اول در چیزهای اندک امین بودند، بنابراین پاداششان این بود که فرصت یابند در چیزهای بزرگتر نیز امین باشند.
بنابراین ملکوت خدا برای تمام ایمانداران به یک شکل نخواهد بود. برخی بهخاطر آنچه بر زمین کردهاند پاداش خواهند یافت، و برخی بیپاداش خواهند ماند. به برخی مسئولیتهای مهم سپرده خواهد شد و به برخی دیگر هیچ چیز داده نخواهد شد. برخی با مسیح سلطنت خواهند کرد و برخی دیگر در این سلطنت جایی نخواهند داشت (دوم تیموتائوس ۲:۱۲). برخی در این ملکوت دولتمند خواهند بود و برخی شقی (لوقا ۱۲:۲۱ و ۳۳). برخی از ثروت حقیقی بهرهمند خواهند شد و برخی از این ثروت بینصیب خواهند ماند (لوقا ۱۶:۱۱). برخی صاحب خزائن آسمان خواهند بود و برخی خیر (لوقا ۱۶:۱۲). برخی با مسیح بر تخت خواهند نشست و برخی خیر (مکاشفه ۳:۲۱).
رجحان و برتری در ملکوت خدا به وفاداری و امانتداری فرد ایماندار در این دنیا بستگی دارد. درست است که ما ایمانداران همگی در ملکوت خدا سهیم هستیم و از این لحاظ برابر، اما مقام و منزلت افراد با هم متفاوت است.
واضحترین دلیل در اثبات این نکته، پاسخ عیسی است به پطرس آنگاه که از استاد پرسید: «اینک ما همه چیز را ترک گفتهایم تا از تو پیروی کنیم. چه چیزی نصیب ما خواهد شد؟» (متی ۱۹:۲۷). عیسی در پاسخ پطرس او را سرزنش نکرد که چرا این قدر خودخواه یا جاهطلب است و به پاداش فکر میکند. سؤال پطرس کاملاً منطقی و بجا بود. بنابراین عیسی فرمود : «آمین، به شما میگویم، در جهان نوین، هنگامی که پسر انسان بر تخت شکوهمند خود بنشیند، شما نیز که از من پیروی کردهاید، بر دوازده تخت خواهید نشست و بر دوازده قبیلۀ اسرائیل داوری خواهید کرد. و هر که بهخاطر نام من خانه یا برادر یا خواهر یا پدر یا مادر یا فرزند یا املاک خود را ترک کرده باشد، صد برابر خواهد یافت و حیات جاویدان را بهدست خواهد آورد» (متی ۱۹:۲۸). رسولان در ملکوت خدا از اقتداری خاص برخوردار خواهند بود. داوری دوازده سبط اسرائیل به من و شما سپرده نخواهد شد بلکه این امتیاز مختص آن گروه برگزیده خواهد بود.
آری، تکتک لحظات زندگی ما در این دنیا مهم و سرنوشتساز است. اعمال ما گرچه بر کفۀ ترازو سنجیده نمیشود و نجات یا هلاکت ما را تعیین نمیکند، اما تعیین میکند که ابدیت را چگونه سپری خواهیم کرد. هیچ عملی بینتیجه نخواهد ماند. همه ما باید بابت آنچه کردهایم حساب پس دهیم و هر کس جزای اعمال خود را خواهد دید. اگر ایمانداری هستید که برای مسیح زیست میکنید باید از شنیدن این خبر خوشحال باشید و انگیزه بیابید. اما اگر از آن دسته ایماندارانی هستید که به غلط فکر میکنند حال که به مسیح ایمان آوردهاند دیگر بلیط ورود به آسمان را گرفتهاند و میتوانند راحت باشند و هر طور دلشان خواست زندگی کنند، از آن نوع ایماندارانی که بین زندگی کنونیشان و ابدیت هیچ ارتباطی نمیبینند و تنها قانعاند ناپلئونی سر از آسمان درآورند، باید با شنیدن این حقایق به خود بیایید زیرا کتابمقدس روشن و صریح میگوید: «خدا را استهزا نتوان کرد. انسان هر چه بکارد، همان را خواهد دروید. کسی که برای نفس خود میکارد، از نفسْ تباهی درو خواهد کرد؛ امّا کسی که برای روح میکارد، از روحْ حیات جاویدان خواهد دروید. لذا از انجام کار نیک خسته نشویم، زیرا اگر دست از کار برنداریم، در زمان مناسب محصول را درو خواهیم کرد. پس تا فرصت داریم به همه نیکی کنیم، بهویژه به اهل بیت ایمان» (غلاطیان ۶:۷-۱۰).