مسیح به صلیب خود بهعنوان نقطۀ اوج تحقق ارادۀ خدا در زندگشاش مینگریست. او میدانست که در صلیب وی قدرت الهی و محبت الهی در عالیترین شکل تجلی خود، به معنای مرگ انسانیت کهنه و آغاز دوران نوینی در آفرینش الهی میباشد. لذا ثابتقدمانه و مصمم بسوی تحقق این نقشۀ الهی گام برمیداشت. اما از سوی دیگر، او میدانست که تجربه صلیب تجربهای بس هولناک است.
هر چقدر که وی به زمان مصلوب شدن خود بیشتر نزدیک میشد، ابعاد عظمت رنج و عذابی که باید با آن روبرو میگشت، بیشتر بر وی آشکار میشد و او در طبیعت بشری و خودآگاهی انسانیاش، خویشتن را در برابر مغاک دهشتناکی از ظلمت و گناه و پِلِشتی میدید که برآیند همه آلودگیها و گناهان انسانی از بدو آفرینش تا پایان جهان بود. «الان جان من مضطرب است و چه بگویم!ای پدر مرا از این ساعت رستگار کن! لکن به جهت همین امر تا بدین ساعت رسیدهام» (یوحنا ۱۲:۲۷). تجربه جتسیمانی نیز بیانگر همه درد و اندوه و تشویش مسیح در آستانه رویارویی با واقعه صلیب بود.
او بیکس، برهنه و مضروب در کنار دو دزد به صلیب آویخته شد. بر صورتش آثار رنج و عذابی فوق بشری دیده میشد و چهرهاش از درد منقبض شده بود و هر از چند گاهی، نالههایی سوزناک و کلماتی که به زحمت ادا میشدند از دهانش خارج میگشت. براستی آیا این مرد که بر صلیب بود، پسر خدا و مسیح موعود بود که در عهدعتیق در مورد عظمت جلال او و حشمت و شکوه پادشاهی قدرتمندانهاش آن همه وعده و پیشگویی وجود داشت؟ شاگردان وی به هیچوجه نمیتوانستند در این لحظات این دعاوی را در مورد مسیح بپذیرند که وی از ابتدای خدمتش آنها را بر همگان اعلام مینمود.
اما آنچه که از نظر انسانی شکست و ناکامی محسوب میشود، نقطۀ اوج پیروزی الهی، و آنچه که از نظر انسانی غیبت کامل خدا و فقدان کامل حضور او انگاشته میشود، عالیترین تجلی و مکاشفۀ شخصیت خدا و نقطۀ اوج عملکرد رهاییبخش او محسوب میشود. در واقع در صورت مسیحِ رنج کشیده و دردمند و غرق در خون، صورت خدای محبت به روشنترین و واضحترین شکل آشکار شده بود. مسیحی که بر صلیب رنج میکشید، تصویر خدایی را مینمایاند که خدای محبت است و در درد و رنج جهانی که خود آفریده است، عمیقاً شریک میباشد. محبت واقعی محبتی است که در رنج و زحمت کسانی که مورد محبت هستند، شریک میشود.
در واقع، صلیب مسیح را میتوان عالیترین شکل تجلی جلال خدا دانست زیرا در صورت این مردِ مصلوب، میتوان صورت خدایی را دید که در هستی مخلوقات خود عمیقاً حضور دارد و با همۀ مخلوقات خویش عمیقاً رنج میکشد و هر رنجی را بر خود هموار میسازد تا انسانها را از وضعیت سقوط کرده و ناگوارشان رهایی بخشد و در طبیعت الهی خود شریک سازد.
خدایی که رنج میکشد… خدای کتابمقدس برای نجات انسان حاضر است حتی همه زشتیها و گناهان این انسان را بر خود بگیرد تا از گناه و مرگ رهایی یابد و به مرتبهای که برای او مقرر داشته، دست یابد. در قرن اول، پیام صلیب پیامی لغزشدهنده و کفرآمیز و جهالت محسوب میشد. پیام خدای مصلوب برای یهودیانی که تصویری بس با شکوه از جلال الهی داشتند، سنگ لغزش و کفری نابخشودنی محسوب میشد و برای یونانیان و کسانی که اهل حکمت فلسفی بودند، تنها حماقت و جهالت بهنظر میرسید. لیکن کسانی که نجات یافته بودند، پیام خدای مصلوب را عالیترین شکل تجلی جلال و قدرت الهی میدیدند و در صورت رنج کشیده نجار ناصری مصلوب شده، رنج و عذاب خدایی را میدیدند که برای نجات انسان حاضر به ترک جلال وصفناپذیر آسمانی خود و پذیرش بدترین و هولناکترین رنجها و عذابها شده بود.
در واقع، جلال این خدا هنگامی آشکار شد که وی خویشتن را از جلال خود خالی نمود؛ و این خالی شدن، در صلیب به اوج خود رسید. امروزه نیز پیام صلیب برای جهان پیامی لغزشدهنده و جهالتآمیز محسوب میشود. اما کلیسای مسیح برای نجات جهان پیام دیگری بجز پیام صلیب ندارد. پیام خدای مصلوب، پیام خدایی که رنج میکشد، تنها پیامی است که ما را با شخصیت خدای حقیقی مواجه میسازد و او را در جلال حقیقیاش به ما مینمایاند، جلال خدای پرمهری که در رنج انسانی شریک میباشد. مسیح پس از مرگ خود بر صلیب، از مردگان رستاخیز نمود و به جلال آسمانی خود وارد گشت؛ اما نقطۀ محوری انجیل او در کنار تولد، اعمال، گفتار و کلام او، صلیب وی محسوب میشود.
خدای مصلوب با تصاویر فلسفی و انتزاعی و متعالیای که از خدا در مکاتب و مذاهب دیگر معرفی میشود، یکسره متفاوت است. این خدا با داشتنِ کمال و قدرت مطلق، در شخصیت تاریخی عیسای ناصری وارد تاریخ جهان میشود و آن را از درون متحول میسازد. متکلم بزرگ آلمانی دیتریش بونهوفر این حقیقت را بدینسان بیان میکند: «خدا در عمق تجربه زندگی ما حضوری ماورایی دارد.»
در جهانی مملو از درد و رنج، در جهانی که شرارت و گناه گاه ابعادی باورنکردنی بهخود میگیرد و انسان در هستی دردآلودِ خویش پاسخ و معنایی برای رنجهای بیپایانش نمییابد، تنها تصویر چنین خدایی میتواند دلها و ذهنهای ما را آرام سازد و ما را از رستگاری کامل برخوردار سازد. پس بیایید در این روزها که به ایام مصلوب شدن خداوندمان نزدیک میشویم بار دیگر در خدای مصلوب تأمل کنیم و در چهره دردمند و غرق در خون عیسای ناصری، صورت خدای محبت را تشخیص دهیم که برای نجات ما بدترین رنجها را متحمل میشود.